به نام خدای مهدی عج بعد از ظهر یازدهم محرم بود ، ن از سپاه ابن سعد درخواست کردند که آنها را از کنار قتلگاه عبور دهند تا بار دیگر با اجساد شهدای خود وداع کنند وقتی که چشم زینب ع به بدن برادر افتاد فریاد زد ای محمدص درود فرشتگان آسمان بر تو باد ، این حسین است که بر خاک افتاده و به خون آغشته شده است این حسین توست که بدنش در بیابان افتاده و قطعه قطعه شده است و سرش از قفا بریده شده است ، و لباسهایش به یغما رفته است و دخترانت اسیر شده اند ، و بر بدن فرزندان کشته ات باد صبا می وزد از این گفتار هر دوست و دشمنی گریست گریه و ندبه در آن حال بسیار شد سپس آن بانو بدن برادر را رو به آسمان بلند کرد و گفت الهی تقبل منا هذا القربان، معبودا از ما این قربانی را بپذیر و بعد همینکه سکینه به کنار بدن مطهر اباعبدالله رسید گردن به گردن مطهر ولی الله نهاد ، بعد از آن خود فرمود که شنیدم از حنجره مبارک حضرت اباعبدالله الحسین ع این ندا آمد شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْکرُونِی أَوْ سَمِع
اشتراک گذاری در تلگرام